وب لاگ متحصنین ژنو

وب لاگ متحصنین ژنو
وب لاگ متحصنین ژنو

سایت همبستگی ملی

سایت همبستگی ملی
سایت همبستگی ملی
با پشتیبانی Blogger.

اجراي قوانين بالاترين يا تبعيض عليه سرنگوني طلبان

در ادامه سركوب گسترده طرفداران براندازي در بالاترين در ماه مي، روزانه چندين حساب از طرفداران براندازي در اين سايت بسته مي شود. كساني كه حسابشان بسته شده اين را به عنوان تبعيض عليه طرفداران براندازي از سوي بالاترين، كه گويا توسط اصلاح طلبان كنترل مي شود تلقي مي كنند. من در اين قضاوت ترديد داشتم تا اين كه ديروز وقتي خواستم لاگين كنم، اين پيام را ديدم «ورود شما موفقیت‌آمیز نبود. حساب شما توسط سیستم اتوماتیک بالاترین یا مدیریت سایت، به دلیل ارسال لینک از سایت کپی کار بسته شده است».
با ديدن اين پيام، تنها چيزي كه به ذهنم زد اين بود كه حلقه بر گرد سرنگوني طلبان در بالاترين هر روز تنگ تر مي شود. با اين حال به خودم گفتم تا ذره اي آزادي هست بايد ماند و سرنگوني را تبليغ و عليه تبعيض افشاگري كرد. 
حرف من با بالاياراني كه حسابم را به بهانه لينك گذاشتن از سايت كپي كار بسته اند اين است كه من از كدام سايت كپي كار لينك گذاشتم؟
آخرين لينك من از وبلاگ خودم است كه يك خبر از خبرگزاري فارس را نقل كرده و به نقد كشيده‌ام، اگر منظور شما اين خبر است كه بايد بگويم هر كودك دبستاني مي فهمد كه در اين لينك خبر خبرگزاري فارس  به طنز و به نقد كشيده شده است! آيا به نقد كشيدن يك مطلب از سايت كپي كار هم غيرقانوني است؟ پس اين را هم به قوانين خودتان اضافه و اعلام كنيد!
اميدوارم كه اقدام بالايار مربوطه از روي سوءتفاهم و اشتباه انجام شده باشد كه در اين صورت اشتباه قابل تصحيح است و مي توانيد حساب من را باز كنيد. در غير اين صورت من حساب جديد باز مي كنم و كارم را براي تبليغ سرنگوني و افشاي تبعيض در بالاترين با شناسه جديد ادامه مي دهم.
darkob

خبرگزاري فارس: كنترل ارتباطات مراكز دولت عراق در دست مجاهدين است

سازمان مجاهدين كه اعضاي آن در كمپ اشرف و ليبرتي تحت محاصره نيروهاي عراقي هستند، به ادعاي خبرگزاري سپاه پاسداران، كنترل ارتباطات مراكز حساس اين كشور، از جمله سرور پارلمان را در دست دارند.
خبرگزاری فارس روز 20 تير 1391 نوشت:  «امتیاز سیستم ارتباطی و اینترنتی در نهادهای حساس کشوری عراق از جمله پارلمان را یک شرکت متعلق به گروهک تروریستی منافقین در دست دارد».
خبرگزاری فارس: سرورهای مراکز حساس و پارلمان عراق در چنگ منافقین
اين خبرگزاري افزود: «روزنامه عراقی "المستقبل" به نقل از یک منبع آگاه نوشت: سامانه ارتباطات تکنولوژیک و مدرنی که نهادهای کشوری عراق مانند، پارلمان و سایر مراکز حساس به آن مجهز شده‌اند، از سوی یک شرکت وابسته به سازمان مجاهدین خلق ارائه شده است.
این منبع افزود: این خدمات شامل اینترنت و سرورهای ویژه هستند که اغلب آنها از طریق یک شرکت خارجی ارائه شده‌اند اما مالک این شرکت سازمان مجاهدین خلق است و با مجوز سه کشور از جمله استرالیا فعالیت می‌کند.
وی همچنین از وجود تبانی برای امضای قرارداد با چنین شرکتی و ادامه همکاری با آن از سوی برخی مقامات خبر داد».
لازم به يادآوري است كه چندي پيش، حسن قشقاوي، معاون وزارت خارجه رژيم، رسوايي يك ديپلومات ايراني در فرانكفورت را كه به يك دختر سنگالي تعرض كرده بود، نتيجه تو‌‌طئه مجاهدين خوانده بود. خبرگزاري هاي رژيم ادعا كردند كه مجاهدين آفريقايي ها را به جلسات خود مي آورند و از آنها براي بي آبرو كردن ديپلوماتهاي رژيم در كشورها استفاده مي كنند.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس آقاي شاهين قبادي، سخنگوي مجاهدين اين ادعا را به عنوان ادعاي «مزخرف و بي پايه» رد كرد و آنرا يك «تلاش از روي استيصال، براي ماستمالي كردن كثافتكاري ديپلمات تهران» خواند.

عجب گروهكي!

خميني سازمان مجاهدين خلق ايران را يك «گروهك» مي ناميد، پيروان او نيز همين نامگذاري را ادامه دادند.
گروهك يعني «سازمان كوچك».
خميني با دجاليت بي نظيري كه داشت، همه مفاهيم را قلب مي كرد، پيروان او هم همان كار را مي كنند. با اين حال بعضي وقتها از لابلاي كلام يا قلمشان، ناخواسته، واقعيتها در باره اين «گروهك» بيرون مي زند.

رفسنجاني: در روز 30 خرداد 500 هزار نفر به خيابانها آمدند

جمعيت در گردهمايي مجاهدين واقعاً چقدر بود؟

اكبر گنجي: مجاهدين 500 هزار ميليشيا در در سراسر ايران سازماندهي كرده بودند

خبرگزاري حكومتي ايسنا روز 9 خرداد از قول رفسنجاني گفت در روز 30 خرداد 1360 500 هزار نفر به خيابانها ريختند و ما در مجلس در محاصره بوديم.
اين اولين بار نيست كه يكي از مقامات رژيم به گستردگي ابعاد نيروهاي مجاهدين اعتراف مي كند، آخوند محمدي، رئيس ستاد تروريستي نصر، که مسئول امور عراق در دفتر خامنه اى و سپس معاون سیاسى رادیو و تلویزیون رژیم بود در سخناني كه از تلويزيون رژيم پخش شد گفت: «در اوایل انقلاب شاید حدود۵۰۰هزار میلیشیا گروههاى تروریستى در کشور سامان داده بودند» (تلویزیون رژیم ۲۵/۱۲/۷۸).
و این‌هم اکبر گنجى كه در روزنامه عصر آزادگان به تاریخ ۱۴دى ۱۳۷۸ نوشت: «گروههایى بود که رهبرى استثنایى و کاریزمایى امام خمینى را قبول کرده بودند ... جبهه دوم متشکل از شخصیتها و گروههاى سیاسى بود که با رهبرى امام در دوران تأسیس دولت مسأله داشتند… دسته دوم شامل گروههاى مسلحى بود که با اصل انقلاب و شکل گیرى جمهورى اسلامى مسأله داشتند… فرقه رجوى در رأس این سازمانهاى تروریستى قرار داشت… و با پشتیبانى پانصد هزار میلیشیا (شبه نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهى کرده بودند، مى‌توانند هسته اصلى نیروهاى جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهورى خلقشان را برقرار کنند».

نگاهي به چند سند تاريخي در آستانه سالگرد سي خرداد

در اولين سالهاي بعد از انقلاب ضد سلطنتي پايه هاي حاكميت خميني هنوز محكم نشده بود و آزاديهاي سياسي به طور نسبي وجود داشت. مسعود رجوي به عنوان رهبر بزرگترين نيروي اپوزيسيون، تلاش زيادي براي حفظ فضاي بالنسبه آزاد سياسي كرد. رجوي با وجودي كه به قانون اساسي مبتني بر ولايت فقيه رأي نداده بود، (چون روح اين قانون اساسي را غيردموكراتيك و زمينه ساز براي حاكميت استبداد مذهبي مي دانست)، با اينحال حداكثر تلاش را براي شركت در روند سياسي، براي حفظ همان حداقلهاي باقي مانده از آزادي ها، انجام داد. اين تلاش از يك سو با شركت در انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورا بود و از سوي ديگر با خويشتنداري در برابر تهاجمات و حملات باندهاي چماقدار و لباس شخصي هاي وابسته به حكومت و حزب جمهوري اسلامي كه عملاً به حزب حاكم تبديل شده بود.
اين تلاشها و فعاليتها مورد استقبال بسياري از اقشار جامعه، به ويژه جوانان و روشنفكران قرار گرفت و زمينه پيوستن امواج گسترده اجتماعي به سازمان مجاهدين را فراهم آورد. به نحوي ميتنگها و تظاهرات مجاهدين و سخنراني هاي آقاي مسعود رجوي پرجمعيت ترين اجتماعات بود.
به ويژه در جريان انتخابات رياست جمهوري، كانديداتوري مسعود رجوي مورد استقبال گروههاي مختلف اجتماعي، اقليتهاي ملي و احزاب سياسي مخالف حكومت قرار گرفت، به نحوي كه مسعود رجوي به عنوان كانديداي تمام نيروهاي دموكرات و مخالف حكومت شناخته مي شد.
خميني براي مقابله با موج حمايتها از مسعود، به تاكتيكي دست زد كه از ماهيت دجالگرانه اش نشئت مي گرفت. خميني در ابتدا سعي مي كرد با استفاده از روشهاي دجالگرانه و جلو انداختن لباس شخصي ها و گروههاي چماقدار تحت عنوان «مردم» به مقابله با موج حمايتها از مسعود بپردازد. در اين رابطه يكي از اقدامات كثيف و سخيف او انتشار شب نامه ها و جعليات عليه مسعود رجوي بود. در يكي از اين شب نامه ها با جعل سندهايي از ساواك، مدعي همكاري مسعود رجوي با ساواك شد كه همان موقع با پاسخ محكم و قاطع از سوي گروههاي مختلف اجتماعي و شخصيتهاي سياسي مواجه شد و اين تلاشها با شكست مواجه شد و نهايتاً خميني مجبور شد خودش شخصاً وارد شود و برخلاف وعده هاي اوليه اش كه در انتخاب كانديداها دخالت نمي كند، فتواي حذف مسعود رجوي از كانديداتوري رياست جمهوري را داد.
18دی 1358 خمینی درباره کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد: «بنا ندارم کسی را رد یا تاٌیید کنم». اما در تاريخ 29 دي، فتواي حذف مسعود رجوي از كانديداتوري را صادر كرد. این فتوا پس از آن صادر شد که تمام تلاشها و  «توطئه‌ ها»ی آشکار و پنهان «ارتجاع», چه «به شیوهٌ غیرمستقیم، از طریق کارگزاران و آخوندها و چماقداران و چه در صحنهٌ تبلیغات علیه کاندیدای نسل انقلاب», راه به جایی نبرده بود.
  پس از این فتوا، مسعود رجوي در پيامي خطاب به مردم، از همه کسانی که در این کارزار شورانگیز از کاندیداتوری وي پشتیبانی کرده بودند، خواست که حداکثر آرامش و بردباری خود را نشان داده و به کوچکترین اقدامي «که برخلاف موازین مردمی و انقلابی باشد»، دست نزنند. مجاهدين حتي اعلام كردند كه قصد برگزاري هيچگونه راهپیمایی و یا تحصّن و اعتصاب و امثالهم در اعتراض به حذف كانديدايشان ندارند. مجاهدين در اين اطلاعيه اعلام كردند: « به توطئه گرانی که بخواهند با اقدامات هرج و مرج طلبانه دستاویزی به منظور رودررو قراردادن نهادهای مملکتی با مجاهدین و هواداران آنها فراهم کنند, هشدار داده و باز هم بر ضرورت متانت انقلابی تاٌکید می کنیم...». روزنامه هاي روز 30 دي 58، هم فتواي خميني و هم اطلاعيه سازمان مجاهدين را درج كردند.
فعاليتهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي مجاهدين با وجود حذف كانديداي آنها از انتخابات رياست جمهوري ادامه يافت، مجاهدين در انتخابات دور اول و دوم مجلس، با وجود انتقاد فراواني كه به نحوه برگزاري انتخابات داشتند، شركت كردند. بسياري از هواداران مجاهدين در جريان حمله و هجوم چماقداران و لباس شخصي ها به اجتماعات مجاهدين و مراكز و دفاتر مجاهدين كشته و مجروح شدند، اما مجاهدين با خويشتن داري، از برخورد متقابل پرهيز كردند و تا آنجا كه توانستند، مانع زمينه سازي هاي رژيم براي ايجاد برخوردهاي خشونت آميز شدند.
گستردگي حمايت از مجاهدين و مسعود رجوي
روزنامه لوموند در 9فروردين 1359 کلاسهای تبيين جهان در دانشگاه صنعتی شريف را گزارش کرد که هر جمعه بعدازظهر در آن 10هزار نفر با کارت شرکت می کردند و متعاقبا درسهای فلسفه تطبيقی در اين کلاسها، به صورت کتابهای جيبی در صدهاهزار نسخه بفروش می رسيد و نوارهای ويدئويی آن را هم حدود يک صدهزار دانشجو در 35شهر بزرگ ايران می ديدند. لوموند نوشت مجاهدين به صورت يک حزب مردمی يکی از متشکل ترين سازمانهای ايران هستند و اگر خمينی نامزدی کانديدای آنها را در انتخابات رياست جمهوری با فتوا منتفی نمی کرد ”به گفته شخصيتهای متفاوت“ آنها ميليونها رأی را به خود اختصاص می دادند و از حمايت اقليتهای قومی و مذهبی و هم چنين از حمايت قسمت مهمی از زنان و جوانان کشور که قيموميت روحانيت ارتجاعی را نمی خواستند، برخوردار بودند.
اكبر گنجي: مجاهدين 500 هزار ميليشيا در در سراسر ايران سازماندهي كرده بودند
خبرگزاري حكومتي ايسنا روز 9 خرداد از قول رفسنجاني گفت در روز 30 خرداد 1360 500 هزار نفر به خيابانها ريختند و ما در مجلس در محاصره بوديم.
اين اولين بار نيست كه يكي از مقامات رژيم به گستردگي ابعاد نيروهاي مجاهدين اعتراف مي كند، آخوند محمدي، رئيس ستاد تروريستي نصر، که مسئول امور عراق در دفتر خامنه اى و سپس معاون سیاسى رادیو و تلویزیون رژیم بود در سخناني كه از تلويزيون رژيم پخش شد گفت: «در اوایل انقلاب شاید حدود۵۰۰هزار میلیشیا گروههاى تروریستى در کشور سامان داده بودند» (تلویزیون رژیم ۲۵/۱۲/۷۸).
و این‌هم اکبر گنجى كه در روزنامه عصر آزادگان به تاریخ ۱۴دى ۱۳۷۸ نوشت: «گروههایى بود که رهبرى استثنایى و کاریزمایى امام خمینى را قبول کرده بودند ... جبهه دوم متشکل از شخصیتها و گروههاى سیاسى بود که با رهبرى امام در دوران تأسیس دولت مسأله داشتند… دسته دوم شامل گروههاى مسلحى بود که با اصل انقلاب و شکل گیرى جمهورى اسلامى مسأله داشتند… فرقه رجوى در رأس این سازمانهاى تروریستى قرار داشت… و با پشتیبانى پانصد هزار میلیشیا (شبه نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهى کرده بودند، مى‌توانند هسته اصلى نیروهاى جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهورى خلقشان را برقرار کنند».
تعطيل 250 دفتر و ستادهاي سازمان در سراسر كشور براي جلوگيري از درگيري و خشونت
روز 4 تير 1359، خميني در يك سخنراني تحريك كننده، جنگ رسمي و آشكاري را عليه مجاهدين اعلام كرد. نيروهاي مجاهدين اما، باز هم براى به تأخیر انداختن جنگ و خونریزى و استمرار مسالمت، با صدور اطلاعیه اي تعطیل بیش از ۲۵۰ ستاد و دفترشان را در سراسر کشور اعلام كردند، مجاهدين از آن پس تا آن‌جا که امکانپذیر بود به مبارزه مخفى یا نیمه مخفى روى آوردند و صدها هزار نفر از هواداران هم که امکان مخفى کردن آنها وجود نداشت شیوههاى کار خود را عوض کردند و به گسترده ترین صورت در تمامى شهرها و روستاهاى کشور به برگزاري دكه هاى ثابت یا سیار خیابانى همت گماشتند. خمینى فکر مى‌کرد مجاهدين اگر از مقرها و ستادهایشان بیرون بروند دیگر کار تمام است اما نتیجه معکوس شد و پیوند هرچه بیشترى بین مردم و مجاهدين برقرار گردید.
كار شگفت انگيز رهبري مجاهدين اين بود كه نیروى عظیم اجتماعي مجاهدین را كنترل كند که در برابر آن همه جنایتها عکس العمل نشان ندهند، حتي یک گلوله شلیک نكنند و حتى یک نفر هم به‌دست مجاهدين حتي به شكل ناخواسته، کشته نشود، اين کار شگفت و بيمانندى بود که از رهبري مجاهدين ساخته بود. انضباط اين نيروي عظيم و گسترده، تنها در پرتو تشكيلاتي بود كه با رهبري مسعود ساخته و پرداخته شده بود. 
            
جعل، دروغ و شيطان سازي براي مقابله با اعتبار مسعود رجوي
در جريان اولين دور انتخابات رياست جمهوري، خميني وقتي با حمايت گسترده اجتماعي از مسعود رجوي، كانديداي مجاهدين در انتخابات مواجه شد، تمام اهرمها و ارگانهاي خود را براي مقابله با اين حمايت و از بين بردن اعتبار مسعود رجوي به كار گرفت. از جمله پخش شب نامه هايي كه در آن جعلياتي نظير همكاري مسعود رجوي با ساواك را منتشر كرده بودند.
انتشار اين جعليات، واكنشهاي گسترده و اعتراضي را از سوي شخصيتهاي سياسي و اجتماعي برانگيخت.
ذيلا برخي از اسنادي كه در اين رابطه در نشريه مجاهد منتشر گرديد ملاحظه مي كنيد:
در باره مضمون به اصطلاح افشاگري ها:





شهادت شاهدان عيني
نشريه مجاهد همچنين برخي از شهادتها در باره مقاومت مسعود رجوي در زندان، در برابر شكنجه گران و نيز فعاليتهايي را كه براي اعمال فشار بر شاه، از سوي ارگانها و شخصيتهاي حقوق بشري، براي آزادي لغو حكم اعدام مسعود رجوي انجام شده را درج نمود، برخي از اين اسناد را ذيلاً ملاحظه مي كنيد: 
گفتار تاريخي پدر طالقاني در ديدار با مسعود رجوي و موسي خياباني در منزل پدر رضايي ها پس از آزادي از زندان

شهادت سروان علائي يكي از زندانبانان






گزارش زندانبان عليه مسعود رجوي و موسي خياباني:
مسعود رجوي و موسي خياباني تلاش زيادي براي ساختن زندانيان براي ادامه مبارزه مي نمايند

نظريه سردژخيمان ساواك، حسين زاده و عطاپور در باره مسعود رجوي
جعليات بازمانده ساواك، سي سال بعد
ثابتي سر دژخيم ساواك شاه كه در اواخر عمر به خدمت رژيم آخوندي درآمده است، همان جعليات حزب جمهوري اسلامي را تكرار نموده تا وجوهات شرعي اش را دريافت كند.
ثابتي دژخيم، در كتابي كه اخيراً از وي منتشر شده، ضمن لجن پراكني به مصدق كبير، پيشواي بزرگ ملت ايران و تروريست خواندن انقلابيون، همان جعليات مرتجعين را در باره همكاري مسعود رجوي و كاظم رجوي با ساواك تكرار كرده است. جعلياتي كه به غايت مورد استقبال و استفاده استبداد حاكم بر ايران قرار گرفته است.





متن دستخط خميني ـ فرمان قتل عام زندانيان مجاهد + 2 سند

 سند اول: رحم بر مجاهدين ساده انديشي است، آقاياني كه تشخيص موضوع به عهده آنهاست، وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعي كنند اشداء علي الكفار باشند.


سند دوم: سوال موسوي اردبيلي در باره كساني كه محكوم به زندان شده اند و در حال گذراندن محكوميت خود هستند
 پاسخ خميني: در كليه موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد، حكمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد.

رفسنجاني: در 30 خرداد 500 هزار نفر ريختند در خيابان

علي اكبر هاشمي رفسنجاني در آخرين مصاحبه اش با روزنامه جمهوري اسلامي كه خبرگزاري ايسنا روز 9خرداد آن را منتشر كرده است، به گستردگي تظاهرات 500 هزار نفري مردم در 30 خرداد 1360 اعتراف كرد. وي در اين مصاحبه تصريح كرده كه رژيم خميني در سراسر كشور در محاصره مخالفان بود و اگر خميني نبود، موج مبارزات و مخالفتهاي مردم، رژيم را نابود مي كرد.
رفسنجاني در اين مصاحبه گفت: «فراموش نكنيد كه ما در تهران جنگ مسلحانه شديد داشتيم. مگر كم بود؟ 500 هزار نفر ريخته بودند خيابان. ما در مجلس محاصره شده بوديم و صداي تيرها مي‌شنيديم. كردستان اون جوري شده بود. تركمن صحرا اون جوري. خرمشهر اون جوري. آذربايجان با آن عظمتش آن مسائل پيش آمد».
اين اولين بار نيست كه يك مقام رسمي رژيم به حضور نيم ميليوني مردم در تظاهرات مسالمت آميز 30 خرداد 1360 اعتراف مي كند.
البته رفسنجاني با مغلطه كاري، تظاهرات مسالمت آميز 30 خرداد را با مبارزات مسلحانه بعدي قاطي كرده و به يك تحريف عمدي تاريخ دست زده، تا تظاهرات مسالمت آميز 30 خرداد را مخدوش كند. مبارزات مجاهدين تا قبل از 30 خرداد كاملاً مسالمت آميز بود و با وجوديكه در تظاهرات ها و متينگهاي مسالمت آميز تا آن زمان، بيش از 50 نفر از مجاهدين به ضرب گلوله، چاقو يا سنگ از سوي لباس شخصي ها و پاسداران رسمي سپاه به شهادت رسيده بودند، مجاهدين مقابله به مثل نكردند. تظاهرات 30 خرداد نيز بدون درگيري خونين پيش مي رفت تا خميني سفاك كه حكومت سياهش را در خطر سقوط مي ديد، از طريق راديو فرمان شليك به مردم بي سلاح را صادر كرد. بسياري از كساني كه در اين تظاهرات دستگير شدند، در روزهاي بعد در گروههاي صدتايي و بيشتر به جوخه اعدام سپرده شدند.
لينك اصلي اينجاست

هشياري ـ افشاي يك مأمور وزارت اطلاعات آخوندي در فضاي مجازي

 

وزارت اطلاعات آخوندي روز سه شنبه 6 ژوئن 2012 با به كارگيري تعدادي از مأموران و مزدورن شناخته شده اش اقدام به برگزاري يك اكسيون در سنت ميشل و يك جلسه در محلي مخفي نمود. وزاررت اطلاعات در اين اكسيون و جلسه كه براي درخواست اخراج مجاهدين از فرانسه برگزار شده بود, يكي از جاسوسان خود به نام بهيه جيلاني كه وي را به عنوان دكتر جامعه شناس و فعال حقوق بشر معرفي مي كرد، علني نمود.
در اين جلسه كه بدون اعلام قبلي و به طور مخفي، در يك محل ناشناخته برگزار شده و خبر آن بعد از برگزاري تنها از طريق يك كليپ در يوتوب يكي از سايتهاي وزارت اطلاعات به نام «آريا ايران» پخش شده, تعدادي از مزدوران شناخته شده و پيشاني سياه وزارت اطلاعات، از قبيل محمد حسين سبحاني، جهانگير شادانلو، محمد كرمي , مهدي خوشحال, جواد فيروزمند, حامد صرافپور, علي اكبر راستگو, جمشيد طهماسبي,بتول سلطاني, عليرضا نصر اللهي و ...  حضور داشتند.
بهيه جيلاني كه از ماهها پيش در پوشش فعال حقوق بشر در فضاي مجازي پيدايش شده، با باز كردن چندين صفحه در فيس بوك به نام (Bahieh Jailani)
با مواضعي فريبنده و ظاهراً ضد رژيمي تلاش دارد تا فعالان فضاي مجازي را به دام وزارت اطلاعات بيندازد.

نامبرده همچنين ضمن تماس با برخي شخصيتهاي سياسي مبارز تلاش دارد آنها را به جلسات برنامه ريزي شده توسط وزارت اطلاعات بكشاند.

فعالان فضاي مجازي و فيس بوك با طرد اين مزدور وزارت اطلاعات، فضاي مجازي محيط ايرانيان را از آلودگي به مأموران وزارت اطلاعات پاك نمايند.
آدرس صفححات فيس بو ك جاسوس وزارت اطلاعات   بهيه جيلاني:

http://www.facebook.com/bjailani

http://www.facebook.com/b.jailaniii
روز سه شنبه 6 ژوئن وزارت اطلاعات يا گشتاپوي ملايان, با به كارگيري تعدادي از مأموران شناخته شده اش, اقدام به برگزاري يك اكسيون و برگزاري يك جلسه با درخواست اخراج مجاهدين از فرانسه نمود. 

اين اكسيون با نمايش تعداد انگشت شمار مأموران وزارت در منطقه سنت ميشل پاريس برگزار شد. شركت كنندگان در اين نمايش عبارت بودند از: محمد حسين سبحاني ـ غفور فتاحي ـ بتول سلطاني ـ  نسرين ابراهيمي ـ مهدي سجودي ـ محمودسپاهي ـ علي جهاني ـ محمد رزاقي ـ علي راستگو ـ مهدي خوشحال ـ نادر نادري ـ محمد كرمي ـ جواد فيروزمند, طيبي, حامد صرافپور, همايون كهزادي.

صحنه گرداني اين نمايش رسوا به عهده جهانگير  شادانلو بود كه مدارك مزدوري او در دادگاه پاريس افشا گرديد. وظيفه عكس برداري و گرفتن فيلم از اين نمايش بر عهده برخي از همين مأموران بود, كه عبارت بودند از: ادهم طيبي و يك بسيجي سابق به نام سعيد محمدياري, روح الله تاجبخش

اين نمايش, پس از 10 دقيقه جست و خيز مزدوران و بي اعتنايي عابران و شهروندان فرانسوي, تعطيل گرديد. 


نمايش مزدوران با بي اعتنايي عابرين و شهروندان فرانسوي مواجه شد


بر اساس كليپي كه در يوتوب يكي از سايتهاي وزارت اطلاعات به نام «آريا ايران» پخش شده, مأموران پس از اتمام اين نمايش به يك محل مخفي و ناشناخته در همان اطراف رفته و جلسه اي برگزار كرده اند كه علاوه بر مزدوران نامبرده در بالا, تعدادي ديگري هم در آن شركت داشتند: محسن عباسلو, جمشيد طهماسبي و بهيه جيلاني
برخي از مأموران در اين جلسه طي سخناني كه توسط گشتاپوي آخوندي ديكته شده بود, خواستار اخراج مجاهدين از فرانسه شدند. از جمله جاسوسي به نام بهيه جيلاني و محمد حسين سبحاني,  جهانگير  شادانلو, جواد فيروزمند. 

در اين جلسه, گشتاپوي آخوندي، جاسوس خود, بهيه جيلاني را براي اولين بار علني نمود و او را به عنوان دكتر جامعه شناس و فعال حقوق بشر معرفي مي كرد. 

بهيه جيلاني از دوسال پيش در پوشش فعال حقوق بشر در فضاي مجازي پيدايش شده و با باز كردن چندين صفحه در فيس بوك به نام (Bahieh Jailani)با مواضعي فريبنده و ظاهراً ضد رژيمي تلاش دارد تا فعالان فضاي مجازي را به دام وزارت اطلاعات بيندازد. نامبرده در برخي محافل ايرانيان نفوذ كرده و براي كشاندن افراد و شخصيتهاي مبارزه به دام وزارت اطلاعات با آنها تماس مي گيرد.  



اين جلسه در يك محل ناشناخته و به صورت مخفي برگزار شد 

از راست به چپ: روح الله تاجبخش ـ نسرين ابراهيمي ـ محمد كرمي ـ جهانگير شادانلو ـ مهدي خوشحال ـ علي اكبر راستگو ـ عليرضا ميرعسگري ـ جمشيد طهماسبي ـ محسن عباسلو ـ بهيه جيلاني ـ حامد صرافپور


بهيه جيلاني (نفر وسط) براي كشاندن افراد و شخصيتهاي مبارز به دام وزارت اطلاعات, با آنها تماس مي گيرد



كوه موش زائيد!

وزارت اطلاعات بارها اعلام كرده بود كه اگر مجاهدين از اشرف خارج شوند، از كنترل تشكيلات بيرون آمده و «رها»! مي شوند و هزار هزار به زير قباي ملا باز خواهند گشت. بعد از شروع جا به جايي ساكنان اشرف به ليبرتي، لاشخورهاي اعزامي اطلاعات آخوندي در انتظار وعده هاي خود فرموده، در اطراف ليبرتي براي شكار بريده، كمين كرده بودند.
از طرف ديگر، دستورات لازم براي ايجاد انواع ممنوعيتها و فشارها براي اين كه ليبرتي را به زندان خوفناكي براي اشرفيان تبديل كنند، صادر شده و انواع محدوديتها و موانع برقرار شده بود.
اكنون  4 ماه پس از انتقال اولين گروه مجاهدين از اشرف به ليبرتي و با وجودي كه 2000 نفر ساكنان اشرف به ليبرتي منتقل شده و تك به تك و چشم در چشم توسط مقامات سازمان ملل مورد مصاحبه قرار گرفته و تعيين هويت شده اند، رسوايي وعده هاي آخوندها در باره بريدگي و بازگشت به ايران, عالمگير شده است.
آري تمام فشارهاي دولت عراق به نيابت از آخوندها و نبودن حداقل امكانات و تحميل كمبود آب و برق و سوخت و نبودن تهويه در هواي داغ عراق، از ليبرتي يك زندان به تمام معنا براي اشرفيان ساخته، با اين همه، آخوندها در رسيدن به اهداف پليدشان ناكام مانده اند.
 لاشخورهاي وزارت اطلاعات در به در دنبال بريده مي گردند تا كنفرانس مطبوعاتي به راه بيندازد و دنيا را روي سرش بگذارند كه ايهاالناس بياييد و ببينيد! ... نگفتيم؟ ديديد مجاهدين در اشرف گرفتار تشكيلات و در بند و زندان رجوي بودند؟ بفرماييد، حالا كه از اشرف بيرون آمده و به ليبرتي آمدند، دارند از زندان رجوي فرار مي كنند و به جهنم خميني پناه مي آورند!
از شما چه پنهان، وزارت، براي شكار بريده، دست به دامن صليب سرخ و نماينده سازمان ملل در عراق هم شده و اين كه چقدر براي چرب كردن سبيلهايشان هزينه كرده، بماند.
حالا ببينيد با اين همه بوق و كرنا و دود و دم و ولخرجي و سرمايه گذاري و ... بالاخره نتيجه چي شده و ملا به كجا رسيده؟

كوه موش زائيد!

اخيراً از سيماي آزادي شنيديم كه اشرفي هايي كه به ليبرتي رفته اند، چندي پيش دو بريده را كه كم آورده و توان تحمل اين محدوديتها و فشارها را نداشتند، خودشان تحويل سربازان عراقي دادند تا هرجا كه مي خواهند بروند. حالا يكي از اينها به نام قربانعلي حسين نژاد بعد از اين كه خودش را تسليم انجمن نجات و بنياد سحر آخوندي كرده و به استخدام وزارت اطلاعات درآمده و توجيهات لازم را دريافت نموده، اكنون سرو كله اش در فضاي مجازي پيدا شده و     با باز كردن يك حساب در فيس بوك، شروع به مبارزه آزاديبخش! نموده وادعاي سوابق مبارزاتي مي كند. نامبرده اما خجالت كشيده كه در سوابق مشعشع خود ذكر كند كه مدتي هم آخوند بوده و پادويي بهشتي و باهنر را مي كرده است.
قربانعلي حسين نژاد حالا به عنوان مأمور وزارت اطلاعات با اسم مجازي Ghorban Miane در فيس بوك به لجن پراكني عليه ساكنان اشرف و ليبرتي پرداخته و خواهان بيرون كشيدن آنها از زندان تشكيلات شده است!
اما اطلاعات آخوندي گاف بزرگي داده و قبل از  اينكه اين بريده خائن را در فضاي مجازي و فيس بوك براي لجن پراكني به اشرفيان مصرف كنند، او را در ارگانهاي شناخته شده اي نظير بنياد سحر و انجمن نجات و سايتهاي زنجيره اي مثل اينترلينك و هابيليان و ديگر سايتها و ورق پاره هاي رژيم علني كرده و سوزانده است. اما چه مي شود كرد، به قول معروف خدا دشمنان مقاومت را احمق آفريده است.
در لينك زير حضور و ارتباط نامبرده را با يكي از لاشخورهاي وزارت اطلاعات به اسم «بنياد سحر» مي بينيد:
اين هم همكاري نامبرده با لاشخور ديگر موسوم به «انجمن نجات» رژيم است كه به خط خودش در اين سايت نوشته است:
 قربانعلي حسين نژاد: ما جدا شدگان از فرقة کثيف رحوي از همة خانواده هاي اسراي اين فرقه در ايران و خارج مي خواهيم که هر جا هستند به عراق بيايند تا با فشار بر يونامي و کميسارياي پناهندگي ملل متحد فرزندانشان را که مي دانيم بسياري از آنها خواستار بيرون آمدن و جدايي از اين فرقه هستند از چنگ اين باند جهنمي در اشرف و ليبرتي نجات دهند تنها راه اختصاص محلي در کمپ جديد براي فرار و استقرار کساني که مي خواهند از اين سازمان جدا شوند و جدا کردن افراد از سران اين فرقه مي باشد.” 
براي آن دسته از دوستان فضاي مجازي كه انجمن نجات را نمي شناسند، خوب است گزارش آقاي جوانمردي فرستاده صداي آمريكا به عراق در رابطه با فعاليت اين انجمن براي سازمان دادن «خانواده ها» را در برابر اشرف, در يوتوب ملاحظه كنند:



13 خرداد سالمرگ شياد بزرگ قرن


مبارزه با اسلام به جاي مبارزه با حكومت ارتجاعي!

يكي از هنرهاي خميني اين بود كه خودش و رژيمش را به مثابه اسلام جا مي زد. در كلام خميني، اسلام، اسم مستعار خودش و رژيم جهل و جنايتش بود، او مي گفت هر كس با من مخالف است، با اسلام مخالف است. اين بالاترين هنر و به عبارت ديگر اوج دجالگري خميني بود. كه متأسفانه تا حدود زيادي در اين زمينه موفق بود، يكي از علائم موفقيت او، بازي كردن برخي روشنفكران نمايان در همين زمين است.
تلاشهايي كه براي راه انداختن جنگ با اسلام به جاي مبارزه با ديكتاتوري آخوندي، در برخي رسانه ها ديده مي شود، بازتاب همان دجالگري هاي خميني است. اين تلاشها، كمترين ضررش اين است كه استبداد وحشي را كه بايد هدف اصلي مبارزات آزاديخواهانه مردم باشد، به در مي برد.
فرقي نمي كند كه شما مسلمان باشيد يا نباشيد، به فلسفه اسلام معتقد باشيد يا مخالف آن باشيد، در هر صورت، دشمني با اسلام به مثابه يك مذهب. و به راه انداختن جريان هاي اجتماعي عليه مذهب اسلام، بهترين خدمت به ارتجاع و كمك به استمرار آن است.
كساني كه به جاي مبارزه با رژيم حاكم، كه تجسم وحشتي ترين خرافات و ارتجاعي ترين انديشه هاست، مبارزه با اسلام را علم مي كنند، در بهترين شكل، به جنگهاي حيدري، نعمتي دامن مي زنند كه نتيجه اي جز برانگيختن عقب مانده ترين لايه هاي جامعه براي كمك به ارتجاع حاكم, و به هرز بردن و منحرف كردن نيروها ندارد. به همين دليل آخوندها، از اين جنگها به غايت استقبال مي كنند و در بسياري موارد, ابتكار عمل آن را خودشان به دست مي گيرند.
اگر كسي واقعاً خواستار مبارزه با خرافات و انديشه هاي ارتجاعي است, در شرايطي كه ارتجاعي ترين قشر جامعه, قدرت و حاكميت را غصب كرده است, تنها راه, خلع يد و سلب حاكميت از ارتجاع است. در غير اين صورت, دست به گريبان شدن با خرافات و انديشه هاي ارتجاعي آب كوبيدن در هاون است,

منابع موثق بي بي سي

بدون شرح!

بني صدر: من از اول سكولار بودم ـ اينهم مدركش + سند


جدايي دين از دولت به روايت بني صدر!